34-بیا بشین یه فنجون قهوه بخوریم
سلام...خوبی؟چه مخاطب خاموش من باشی چه روشن من دعوتت میکنم بیایی یه فنجون قهوه کنار من و مهمونم باشی...
تو سکوت کن و قهوتو بخور منم برات از چیزایی میگم که باید گفته بشه...هرچند حس میکنم بیشتر از خوردن یه فنجون قهوه کنار من هستی...
برای من هویت تو مهم نیست...مهم نیست گذشتت چی بوده یا حتی آیندت چی خواهد بود...برای من الان مهم وجود توئه...که اینجا کنارم نشستی و داری به حرفام گوش میدی...از من نترس...خودتو پنهون نکن و سرتو ننداز پایین...بهم نگاه کن...من عجیبم؟نه...حالا خوبه بیا جلوتر و به صورتم نگاه کن و حرفامو بشنو
مسلمونم که نباشی میفهمی که این ماه ماهه خوب رمضانه...ولی چرا حداقل تظاهر به خوب بودن نمیکنی؟گاهی دوس دارم از آدما دروغ بشنوم چون باور ندارم کسی تا این حد بد باشه...باور ندارم انقدر تو دنیای کثیفشون غرق باشن...دوس دارم کسی به دروغ هم که شده تظاهر به خوب بودن کنه....
ما اگر ببینیم بچه ای گوشه خیابون نشسته به جای ترحم ازش عکس میگیریم و چه بسا داورانی که این عکس هارم عکس منتخب سال انتخاب میکنن....
ولی اگر شادی باشه خب علتی برای اینکه بخوان عکسو انتخاب کن وجود نداره!
اگر ببینیم کسی توی ظرف یه آدم فقیر 1000ت میزاره با یه حالتی ما 2000ت میزاریم!
اگرها زیاده اما حرف من تو دنیای واقعی نیست و به کسی هم ربطی نداره که کسی چطور زندگی میکنه چون خیلی وقته ما فاصله گرفتیم از خودمون....
حرفم تو این دنیای مجازیه...(اینو بخون بخاطر خودت نظرم نمیخواد بزاری که من خوشحال بشم فقط بادقت بخونش)
اول که میریم وبلاگای مختلف میبینیم...خب یکی نظراتش کم و دیگری زیاد....ما کاری به اون که مخاطبی نداره نداریم چون از نظر ما حتما جالب نمینویسه و بیخیالش میشیم...ولی کار ما با کسیه که مخاطب داره
اولین کار ما اینه که آرشیویش میخونیم بعد که دیدیم خب یه زندگی خوب و مرفه داره و یه بچه خوب به نداشته های خودمون فکر میکنیم و اجازه میدیم که به راحتی حس حسادت تموم وجودمون بگیره...در این حالت 2تا راه برای ما وجود داره
1-رو قسمت نظرات کلیلک میکنیم چشمامونو میبندیم و دهنمو باز میکنیم و هرچی از دهنمون در میاد به طرف مقابل میگیم...غافل از اینکه چیه؟کیه؟و به تنها چیزی که فکر نمیکینیم شکستن دلشه
2-میاییم یه وبلاگ میسازیم و تمام عغده های درونیمو خالی میکنیم...یا ازدواج توپی داشتیم یا زندگی مرفه و .... این وسط چه آدمایی هستن که وجدانشون بیدار میشه و به گناهشون اعتراف میکنن و انسانهای بدی که با بی چشم و رویی بازم به کارشون ادامه میدن...
این روزا تو هر وبی که میریم حالا وب من یا بقیه دوستان همه ما یه ترسی داریم...و اکثر مطالبمون رمزدار میشن
من کلا عادت به تایید نظرات منفی ندارم چون دوس ندارم بچه آیندم بدونه تو این دنیای مجازی هم انسانها همیشه باید به بدی یادگار بزارن...
بیایین خوب بودن باهم یاد بگیریم...مهربون بودن...انرژی مثبت دادن...دلتنگ و نگران هم شدن...
حق هرکسی هست که اینروزا یه وب داشته باشه ولی بیایین صداقت داشته باشیم...باهم مهربون باشیم و بخاطر 4تا نظر نیاییم دروغ بگیم...
به این باور برسیم که تو همین خاک انسانهای خوشبخت دارن زندگی میکنن...به راحتی کنار هم هستن...وقتی یه خونه شیک دیدیم بگیم ایشالله براش شادی باشه تو این خونه و اگر ماشین مدل بالایی دیدیم بگیم چرخش براش بچرخه و از این بهتر...
شبا موقع خواب به هیچی فکر نکنیم جز دلی که شکستیم!بیایید باهم زندگی خوب تجربه کنیم...و تو این روزا منتظر پخش شدن عکس کسی نباشیم!نخواییم آبرو کسی ببریم!
بیا یه فنجون قهوه مهمون من...
بیا یه دنیا محبت و مهربونی مهمون من...
بیا کنار من و بهترینارو بسازم برات اونم مهمون من...
*گفته بودم تا آخر ماه رمضون آپ نمیکنم ولی دلم طاقت نیاورد و 2تا پست گذاشتم دوستای عزیزم...ولی تا 3هفته جدید پستی ندارم واقعا چون خیلی گرفتارم ولی مثل همیشه نظرات قشنگ و پرانرژیتون ثبت میشه
**برای دوست عزیزم رستا که همسرش تصادف کرده خیلی خیلی دعا کنید:*
***از همه دوستای مهربونی که کنارم هستن و بهم همیشه روحیه میدن یه دنیا ممنونم:)
****عکسمون هیچ ربطی به پستمون نداره:)
پ.ن♥این روزا شدیدا داریم لبه تیغ راه میریم....نمیدونم چرا ولی اتفاقات عجیبی میافته...مامانم امروز صبح که از در میرفته بیرون با ماشین میگه نمیدونم حواسم کجا بود که زده بوده به در کوچه و ماشینش یکم خراب هم شده...ولی یه راننده حرفه ای و عشق میکنم کنارش بشینم و لذت میبرم چون حتی اگه تصادفم کنه خدایی نکرده با شجاعت کامل وایمیسته...یه پست حتما حتما اختصاصی برای تصادف های خودمون دارم که نوشتنشون خالی از لطف نخواهد بود:)♥
بچه ها برای تولد 19سالگیم چه تمی پیشنهاد میدین؟سایتی سراغ دارید اصلا؟