♥وبلاگ من و نی نی جونم که مامان سایا فداشه♥♥وبلاگ من و نی نی جونم که مامان سایا فداشه♥، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
مامان سایامامان سایا، تا این لحظه: 29 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

من و نی نی بدون بابایی

35-کوهنوردان فاتح از برودپیک پرواز کردند

1392/5/3 20:04
نویسنده : سایا
1,155 بازدید
اشتراک گذاری

سه کوهنورد ایرانی که برای افتخار آفرینی کشورمون به قله های هیمالیا رفته بودن و بعد از بازگشتشون دچار سانحه شدند و از مسیر اصلی خودشون منحرف میشن...طبق تماسی که داشتن گم شدن خودشون اطلاع میدن اما متاسفانه تلاشها برای پیدا کردن این عزیزان بدون نتیجه باقی ماند...و امروز با توجه به شرایطی که داشتن و نداشتن غذای کافی به طور رسمی خبر درگذشت اونها اعلام شد...هرچند امید من یک نفر هنوز هم برای پیدا شدنشون باقیه ولی هرچند سخت شاید باید قبول کنیم که اونها برای همیشه رفتند ...

پویا کیوان-آیدین بزرگی-مجتبی جراحی

شما عزیزان مانند

لیلا اسفندیاری

هرگز فراموش نخواهید شد...

1 

چطور طاقت بیاریم این همه آه و

کجا رفتید تنها این همه راهو؟

چقدر دنیا تو این روزا غم انگیزه

شما کوه و نوردیدید ما کاه و

الان مرداده اما برف میباره

خدا دست از سر ما بر نمیداره

عرق میریزم از سرمای تنهایی

تو گرما یخ زدن خیلی اسفباره

شما خورشید شبهای بلندید

میگن خورشید خونه اش پشت کوهه

جهان میشه از اونجا رصد کرد

چقدر مردن رو قله باشکوهه

اگه کار بدی کردین...برگردین

اگه راست میگین و مردین...برگردین

دیگه طاقت نداریم این همه بغض و

فقط از کوه برگردین...برگردین

چه فرقی میکنه تو کوه یا دریا؟

تو دریا زیر دست موج میمیرید

تو کوه زیر یه دنیا برف و یخبندون

مهم اینه شما تو اوج میمیرید

شما خورشید شبهای بلندید

میگن خورشید خونه اش پشت کوهه

جهان میشه از اونجا رصد کرد

چقدر مردن رو قله باشکوهه

سرت را بالا بگیر هیمالیا!مهمانان عزیزی را در سینه ات جای داده ای

مهمان کشی رسم تو نیست...مهمانداری کن و سرافرازی هیمیالیا...

نمیگم برای شادی روحش فاتحه بخونید چون من سخت مردن کسی باور میکنم اونم بدون جنازه...

ادامه مطلب نامه آیدین بزرگی که به درخواستش بعد از فتح قله هیمالیا خواسته در وبلاگ یکی از کوهنوردان قرار بگیره خوندنش خالی از لطف نیست 

شما همیشه تو قلب تک تک ما هستین...

1

ادامه مطلب هم هست اگه دوست داشتید

«به نام برودپیک، به امید تغییر
من و تو یکی دهانیم
که با همه آوازش، به زیباتر سرودی خواناست.
من و تو یکی دیدگانیم
که دنیا را هر دم، در منظر خویش تازه‌تر می‌سازد.
نفرتی
از هر آنچه بازمان دارد، از هر آنچه محصورمان کند، از هر آنچه واداردمان، که به دنبال بنگریم.
دستی
که خطی گستاخ به باطل می‌کشد.
من و تو یکی شوریم
از هر شعله‌ ای برتر، که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق رویینه تنیم.
و پرستوئی که در سرپناه ما آشیان کرده است
با آمد شدنی شتابناک
خانه را از خدائی گمشده لبریز می‌کند.
شاملو

این ماییم، دوباره اینجاییم. با هم هستیم ولی تنهاییم. اینجاییم نه از برای خودخواهی، نه از برای خودنمایی، اینجاییم از سر عشق، اینجاییم از سر شور، از سر غرور. اینجاییم از برای رشد، از برای اوج، از سر جنون، اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز، پایانی که آغازی بلند پروازانه تر را نوید دهد.

پایانی که پایان نیست، که شالوده ی آغاز است، که پشتوانه ی آغاز است، که تیر خلاصی است بر نتوانستن ها، بر خود کم بینی ها، بر در حصار ماندن ها، بر گرفتار تکرار شدن ها. آری تیر خلاصی است بر ماندن ها، نرفتن ها، نرسیدن ها، غروبی است برای این فرسایش ها و طلوعی است برای ریشه زدن ها، برای شکوفه دادن ها. بوی خوش تغییر است و مهر ابطال است بر راکد بودن ها.

می خواهیم مال خودمان باشد، راه خودمان باشد، مسیر خودمان باشد، طناب خودمان باشد، از نفس و عرق خودمان باشد. می خواهیم توانستن را معنی کنیم، می خواهیم تغییر را زندگی کنیم، می خواهیم خواستن را بفهمیم، خواستن را بخواهیم. می خواهیم روی آن بزرگ مردی را سفید کنیم که مویش در این راه سفید شد، که قلبش در این راه شکست، که روحش در این راه درد کشید. می خواهیم پیرمردی را شاد کنیم که بغض به گلو نشسته اش فریاد شد، و فریادش به دادگاه برده شد. می خواهیم راهی را برویم که درست است، که رو به اعتلاست. می خواهیم طعنه بشنویم، مسخره شویم، مضحکه شویم، پول هایمان را هدر بدهیم، بدویم، گریه کنیم، خطر کنیم.

می خواهیم کوهنورد باشیم، می خواهیم میراث بران شایسته ای باشیم، نمی خواهیم زیر چتر زور باشیم، نمی خواهیم کور باشیم.

آری، ما اینجاییم، تا یادی از کوهنوردی اینک مرده ی کشورمان کنیم، تا کوهنوردی مان را دوباره ورق بزنیم، تا یادگاری از خودمان به جا بگذاریم، توشه ای برای کوهنوردان آینده ی کشورمان. اینجاییم تا بر تن یک کوه هشت هزار متری یادگاری خودمان را بنویسیم، نام ایران مان را حک کنیم، اینجاییم تا دوباره زنده شدن را زمزمه کنیم.

چه کسی است که بتواند جلوی عزم ما بایستد؟ عزم ما از ذره ذره ی وجود کوهنوردان ایران است. عزم ما بی پولی را نمی شناسد، عزم ما خطر را می هراساند، عزم ما نیازی به اجازه‌ی پشت میز نشینانی ندارد که خود را رئیس و سرپرست می دانند، که خود را تافته ی جدا بافته می دانند، که خود را نخبه می پندارند، که خود را کوهنورد می دانند، که آنان اند که محتاج عزم مایند، که آنان اند که زیر چتر مایند. عزم ما نامه و گواهی و مجوز شورا نمی خواهد.

عزم ما ریشه در ذات ما دارد، ریشه در پیشکسوتان ما دارد، ریشه در عمق وجود آنانی دارد که زندگی شان را وقف کوهنوردی این کشور کرده اند. عزم ما عزم جوانی است، عزم پرواز است. عزم ما عاشق است، شکست را نمی شناسد، کارشکنی را نمی فهمد، استهزا را عار نمی داند، طعنه را ننگ نمی شمارد، عزم ما فقط آنجا را می بیند، راس آن ستیغ بلند را.

گفتم ما تنهاییم. ولی نه، ما تنها نیستیم. هزاران چشم به راه ماست، هزاران دست دعاگوی ماست. چشمان مادرم، دستان پدرم، نگاه دوستانم، همه پشتوانه ی ماست. ما تنها نیستیم، چند دهه کوهنوردی پر افتخار پشت ماست، این همه کوهنورد نو جو و نو طلب پشت ماست. پشتوانه‌ی ما ارز دولتی نیست، حکم قهرمانی نیست، مقام نخبگی نیست. پشتوانه ی ما های و هوی نیست، جنجال نیست، مصاحبه نیست، تلویزیون نیست. پشتوانه ی ما باربر بیچاره نیست، کپسول اکسیژن نیست، طناب ثابت نیست.

پشتوانه ی ما عرق جبین ماست، صدای نفس نفس زدن های ماست، بغض در گلوی ماست، اشک حلقه شده در چشم ماست. پشتوانه ی ما سکوت ماست، صبر ماست. پشتوانه ی ما تویی، تو که چند سال تلاش ما را شکست ندانستی. پشتوانه ی ما تویی، نه آن حسودی که از ضعف خودش ما را مسخره می کرد، نه آن ضعیفی که خودش جسارت پیمایش صد متر را در طناب خودش ندارد، نه آن کسی که هیمالیانوردی اش در یومارش خلاصه است، نه آن کسی که قهرمان دروغین است.

پشتوانه ی ما تویی، تو که با نگاهت، تو که با صدایت، تو که با امیدت، با امیدت به آینده ای روشن برای کوهنوردی این مملکت، ما را راهی می کنی. پشتوانه ی ما تویی که صد متر راه از مسیر اعتلا را بر هزاران متر راه از مسیر تکرار ترجیح می دهی.

می گویند نمی توانید، می گویند کشته می شوید، می گویند شما را چه به این کارها! نخبگان ما نتوانستند، شما که اصلا نخواهید توانست. می گویند راهتان را می بندیم، پایتان را می گیریم. می گویند هیمالیا مال ماست، صعودش هم مال ماست، افتخارش هم فقط مال ماست، کیف و کوکش هم مال ماست، عشق و حالش هم مال ماست. می گویند بروید چند ماه دیگر جواب نامه تان را می دهیم، می گویند مگر بچه بازیست، مگر به این آسانی است! می گویند آنجا هییییییییییمااااااااااالیییییییییاسسسسسسسسست، توچال نیست!

می گوییم بترسید، دیر یا زود سردمداریتان به پایان می رسد، می گوییم این صعود برای شما کابوس است و این کابوس رویای ماست. می گوییم نتوانستن برای ما ننگ نیست، قله برای ما هدف نیست. می گوییم جرات نداشتن ننگ است، هراسیدن ننگ است، درجا زدن ننگ است. می گوییم آری هدف قله نیست، هدف اعتلا است، هدف تجربه کردن است، هدف دیدن است، لمس کردن است، هدف آموختن است، از شکست درس گرفتن است.

می گوییم به شکست های ما بخندید، از ته دل، از سر کیف، نوبت ما نیز می رسد، آن زمانی که شکست های قبلی مان مانند نردبانی ما را به بالای بالا می رساند. می گوییم اینک بخندید، خنده ی شما هرچه بلند هم باشد در آن پایین ها مانده است.

می گوییم ما از آن بالا به شما می خندیم، از آن بالا همه صدای مارا خواهند شنید، همه پیام ما را خواهند گرفت. می گوییم این پاداش ماست، این نتیجه ی صبر ماست، نتیجه ی پایمردی ماست، نتیجه ی جرات کردن ماست، نتیجه ی اشکهای ماست، نتیجه ی چند دهه کوهنوردی ماست که شما پایتان را بر گلویش گذاشتید، نمی گذارید بلند شود، نمی گذارید نفس بکشد. ولی ما از آن بالا پا بر گلوی شما خواهیم گذاشت، ما از آن بالا شما را پایین خواهیم کشید، ما از آن بالا ترانه ی زندگی را برای کوهنوردی مان خواهیم خواند، دست در دست هم، غرق شادی، غرق غرور، غرق افتخار.

نه ما تنها نیستیم، این کوه با ماست، هنوز هم در عکس هایمان کنارمان ایستاده، هنوز هم نگاهش که می کنیم صدایش را می شنویم. ما را می خواند، به مکتب خانه ی عشقش، به مدرسه ی زندگی اش، مدرسه ی کوهنوردی اش. مشتاق آموختن است، آموختن جسارت، آموختن خود باوری، آموختن پیشرفت. ما را می خواند به بهشت گم شده اش، ما را می خواند با همه ی بادهای سهمگینش، با همه ی بهمن های مهیبش، با صدای خرد شدنیخهایش. با آن که بر همه ی دنیای اطرافش محیط است، با آنکه همه را از بالا می بیند، اما ما را می خواند تا محاط ما شود، ما را می خواند تا خودش را خاک پای ما کند. نه به این خاطر که ما کسی باشیم، نه به این خاطر که ما در مقابلش عددی باشیم، که خود می دانیم در دریایش مثل حبابی هستیم و در آسمانش کمتر از ذره ی کاهی.

ما را می خواند چون می داند در فضای ماتم زده و درمانده ی کوهنوردی کشورمان، فقط اوست که می تواند دست ما را بگیرد. ما را می خواند چون می داند به او پناه آورده ایم، ما را می خواند چون می داند که ما فرعیم و اصل صدها یا شاید هزاران کوهنورد جوانی هستند که باید با مرام و مکتبش تربیت شوند. ما را می خواند چون خودش بزرگ است، رو به بالاست و از سر به زیر بودن ها خسته است، ما را می خواند چون جسارت تعرض به حریمش را داشتیم، چون پیام ما پیام ما نیست، پیام کوهنوردان ایران زمین است، پیام تغییر است.

نه این ما نیستیم. تنها هم نیستیم. این شمایید. شما که این راه را ادامه خواهید داد، شما که این تفکر را زنده نگه خواهید داشت، شما که فریب تکرار را نخواهید خورد، در باتلاق عاشقان میز و صندلی فرو نخواهید رفت. این شمایید که غرور مایید، که پیشران مایید، که انگیزه ی مایید. این دستان شماست که دعا گوی ماست، که خیرخواه ماست. این شمایید که همیشه زنده خواهید ماند، که آینده متعلق به شماست، که آینده متکی به شماست. آری این شمایید، فقط کافیست بخواهید، بهترین ها را، رشدکردن ها را، بالاترین ها را، اولین ها را.»

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (110)

عاطفه
3 مرداد 92 20:05
سایا جونم چند باری درخواست رمز کردم اما..

عاطفه
3 مرداد 92 20:10
سایا جونم منو لینک نکردی....

rasta
3 مرداد 92 20:12
سلام سایا جان
عزیزه دلم از همتون ممنونم
یک دنیا ممنونم از اینکه امروز این همه واسم سنگ تموم گذاشتین....
وااااااااای نمیدونم چجوری از صبا و فاطمه تشکر کنم
از ماجده و سحر و مهری از مهسا جون، عاطفه از همه .....
ای کاش واژه ای واسه وصف خوبیاتون وجود داشت و میتونستم بارها تکرارش کنم
ممنونم
وااای دیشب تا ۵ بیدار بودم انقدر تو رختخواب غلط خوردم و از این رو به اون رو میشدم و اشک میریختم که آخر سر زانیار از خواب پاشد ....بهش نگفتم چی شده اما از نگرانی تکون نخوردن مارتیا نفسم بند اومده بود
مجبور شدم بگم بچم تکون نمیخوره و خودمم درد دارم، با عموش و زن عموش رفتیم بیمارستان ، آزمایش ، فشار خون ، نوار قلب ، سونو .....خلاصه که شکر خدا بچم حالش خوب بود فقط فشار من افتاده بود اونم بدجور ....جفت هم همچنان پایین بود (خداروشکر خونریزی نداشتم) خلاصه که بهم سرم زدن و تا بد از ظهر بیمارستان بودم .، خوبیش اینه که خیالم از بابت مارتیا راحت شد.همه چیش نرمال بود، خدایاااااااااا شکرررررررررررررررررررررررت
وای سایا اگه بدونی چه حالیم ،
بچه ها باز هم از همتون ممنون
راستی ترجیح میدم ی مدتی نیام سایت تا با این شرایط پیش اومده وفق بدم خودمو ....
میخام ی ی هفته ای فقط به خودم و بچم و زانیار برسم
دیگه خسته شدم ...
شما هنوز واقعیت رو نمیدونید
واقعیت ماجرا دردناک تر از چیزیه که دارین میبینین......
فاطمه جون ، صبا جون ، مهری جون ، ماجده ی دوست داشتنی ، عاطفه ی مهربون ، مامانی نفس و سحر عزیزم ، از همگی ممنون که این همه به فکرم بودید،
دوسسسسسسسستون دارم

رستااااا عزیزم بمیرم برات خیلی ناراحتم
هیچی نمیتونم بگم جز ناراحتی و اشک برات
الهی قربونت برم رفتم وبت این نظر گذاشتم تا بچه ها بخونن همه خیلی نگرانت بودن
ای خدا ...ریتا هیچی نمیتونم بگم هیچی....
rasta
3 مرداد 92 20:23
عزیزم خصوصی

فائزه
3 مرداد 92 20:36
الهی بمیرم براشون برا خانوادهاشون
خدا به مادر پدرشون صبر بده
23 سال بیشتر نداشتن(((
انشاالله تو شبای قدر به حق امام علی پیدا بشن برگردن پیش پدر مادرشون
خدایا خودت مواظبشون باش
انقدر گریه کردم براشون
اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

fateme
3 مرداد 92 20:42
الهي من تيكه تيكه شم چنين روزي رونبينم اصن دلم نميادافطاركنم.ساياتوروخدااادعاكن براش خيلي ناراحت شدم خيلي

rasta
3 مرداد 92 21:27
اینم از این!
برای الان دیگه بسه
ببخشید سایا جون که تورو هم ناراحت کردم عزیزم
نماز روزه هات هم قبول باشه


fateme
3 مرداد 92 21:59
قربون اين حست بشم

rasta
3 مرداد 92 22:20
چرا جواب نمیدی سایا؟؟؟؟؟

saba
3 مرداد 92 22:26
سلام سایاجونم خوبی عزیزم؟نظررستاروخوندم توی دلم خالی شدولی دارم ازخوشحالی بال درمیارم که مارتیای عزیزم فداش بشم سالم سالمه.چقددوس دارم ببینمش.راستی چقدامروزحال دادمگه نه؟خیلی خوش گذشت به من که خیلی خوش گذشت.سایاجونم راستی ولش کن جواب اون دیوونه رونده یه چیزی میگه که اظهاروجودکنه.سایاجون هرموقع میام وبت تامیام توش خیلی خیلی بیشترازقبل ازاینکه بیام وبت دوست دارم.تازه بااینکه تووبت نیستی ولی حس میکنم کنارمی البته توکه همیشه کنارمنی عزیزم وخیلیم دوست دارم ولی اینجابیشترچون مال توئه بیشتردوست دارم.سایاجونم شرمنده وقتتوگرفتم عزیزدلم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فقط میخواستم بگم خیلی خیلی دوست دارم عزیزدلم


fateme
3 مرداد 92 22:45
نخواستم قطب منفي باطري باشم ولي نشد.....داشتم اون شعرفريدون مشيري(بي تومهتاب شبي....)روميخوندم ياده رستاافتادم اخه رستاعاشق اين شعربود قلبم خيلييييي تيركشيد.....هنوزم ميلم نميكشه افطاركنم فقط اب خوردم*خدايااااكمكش كن.
ساياتاييدش نكن شايدروزي كه ني ني توبياداينوبخونه بگه اهههههه چه خاله ي دپرسي

مامان ریحان
3 مرداد 92 23:57
سلام
خیلی ناراحتم بخاطر این 3 کوهنورد ... فقط از خدا می خوام که هی معجزه ایی کنه و یه زندگی دوباره بهشون بده ؛ آمین
خوشحالم که رستا هم خوبه

مامان سبا ازمشهد
4 مرداد 92 1:29
سلام.من هم امید دارم برگردند.بهتون سرزدیم نگیدبیوفاست.

مامان یگانه
4 مرداد 92 1:43
خیلی ناراحت شدم.روحشون شاد باشه

samira
4 مرداد 92 2:41
خدا رحمتشون کنه ..........................
و اما رستای عزیز نمیدونم دردت چیه اما اینو خوب میدونم که تجربیات زیادی داری و بهترین برخوردو میکنی یعنی اگه کمکی بگیری از یک بزرگتر بهتره اگه واقعا راه درست به ذهنت نمیرسه و ام در مورد نگفتن به آقا زانیار اگه میدونی حتی 1% احتمال میدی که به وبت سر میزنه از زبون خودت بشنوه خیلی بهتره ولی باز خودت صلاح کار خودتو بهتر میدونی عزیزم موفق باشی (سایا جان اگه میدونی رستا این نظرو نمیخونه خودش از طرف من اینو بهش بگو .بگو

majede
4 مرداد 92 3:02
بازم پستت عالی بود دختررررررر...
نظرات پست قبلی رو تایید نکردی شیطون؟؟؟؟؟
مطمئنن فراموش نمیشن...
جواب رستا:قربونت برم دوستم..اینا که در برابر مهربونیه تو چیزی نیست

rasta
4 مرداد 92 3:37
نمیدونم چرا ج نمیدی؟
به هر حال من میرم بخآبم
تا ی هفته نمیام نت
میبوسمت سایاای عزیزم
این روزا هم میگذره .....


مامان مرضیه
4 مرداد 92 7:09
سلام سایا جان
با وبت از طریق وب رستا جون آشنا شدم. هم شما و هم رستا جون زیبا می نویسین. نوشته هاتونو دوست دارم. چون حرف دله. وقتی هم حرف دل باشه به دل میشینه.
از اتفاقی که تو وب رستا افتاد، خیلی خیلی ناراحت شدم. بیشتر از اون از این ناراحت شدم که متاسفانه دارم تو یه دنیایی زندگی میکنم که وقتی حرف دلت رو بنویسی متهمت می کنن به دروغگویی ولی اگه مثل خودشون دورو باشی راستگوترین آدم میشی. فقط می تونم بگم که این جور آدما را باید بخدا سپرد و بس. حتی ارزش اینو ندارن که جوابشونو بدین.
از آشنایی با شما خوشحالم. خوشحالم که آدمای مهربونی مثل شما پیدا میشن. آدمایی که اهل دلن و بی ریا، ساده و دوست داشتنی هستند.
اگه افتخار میدین به وب منم سر بزنین. منتظر حضور گرمت هستم دوست با صفای من


saba
4 مرداد 92 11:16
سلام سایاجونم خوبی عزیزدلم؟میخواستم بگم من بعدازاون نظرم که گفتم این سه تااخریامال منه دیگه نظری نذاشتم.اونیم که نظرگذاشته گفته نکنه توخودرستایی من نیستمایکی دیگه است.یه وقت ازدشتم ناراحت نشیاباورکن من نبودم فدات شم.به رستام گفتم.خب عزیزدلم فعلاخدافظ.مواظب خودت باش سایای مهربون من.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دوست دارم عزیزدلم

saba
4 مرداد 92 11:46
سایاجونم براچهارمین بارالان به مدیریت گزارش دادم درباره همین دختردیوونه.راستی رستامن خودمم هافک نکنی اونم جدی میگم.خوچه کاریه ازروای پیم میبینی دیگه.منم خیلی گیجما.راستی سایاجون جواب اینونده اصن درگیره باخودش.ولش کن بذارانقدنظرازطرف مابذاره که بمیره.خب عزیزدلم فعلاخدافظ گلم.

مامی محمدمهدی
4 مرداد 92 12:03


fateme
4 مرداد 92 12:25
سايايني چي ميرم؟؟؟؟اين حرف چه معني داره؟؟؟مگه قول نداده بودي؟؟توكه خوش قول بودي!!!عهههههه نروديگه جون فاطمه مرگ منتازه الان ازخواب پاشده بودم......

fateme
4 مرداد 92 12:34
سايا

جووووووون دل سایا؟
fateme
4 مرداد 92 12:42
خب چيكاركنم كه نري؟؟؟

fateme
4 مرداد 92 12:57
داري نااميدم ميكني

fateme
4 مرداد 92 13:14
ميخوام برم نمازبخونم حداقل بياايه خبرازخودت بده ساياجونم

سودابه
4 مرداد 92 15:01
سایا جان خیلی پست قشنگی بود منم امیدواره که این قهرمانا هنوز زنده باشن...خوشحالم که رستا و مارتیا هم خوبن خدارو شکر.

مهری
4 مرداد 92 15:08
واقعا متاسف شدم
راستی سایا تو نظرات رستا اون دیونه همین که دیده من نیستم به جای منم نظر گذاشته
البته رستا کاملا متوجه شده و جوابشو داده
منم نوشتم که فعلا براش نظر نمی زارم
به نظرت کاره درستیه؟
نمی دونم گیج شدم به خدا.



majede
4 مرداد 92 15:48
سایا جونم...کجایی؟؟؟؟؟؟
چرا نیومدی؟؟

fateme
4 مرداد 92 15:49
سايانذاربگم بي مرام بودرفت....

مگه جرات داری؟میکشمت من به این با معرفتی
اسماء ღ مامانه فسقل ღ
4 مرداد 92 18:20
عزیزم خیلی دردناکه...

آره اسما جون خیلی خیلی دردناکه...
saba
4 مرداد 92 18:38
سایاجونم نظراموتاییدنمیکنی؟نکنه فک کردی من اونم؟واااااااااااایـــ نهـــــــــــــسایاتوروخدابام قهرنکن

fateme
4 مرداد 92 19:56
نظراروكه تاييدنميكني اپ هم كه نميكني پس.......
پس چرابه من قول دادي؟؟ساياامن كه دوست دارم.
واقعاچراااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟

قربونت برم عزیزم...چندتا نظر تایید میکنم و زود میرم
ببخش که بدقولی کردم...منم دوست دارم عزیززززم
حس میکنم اینجوری بهتره عزیزم
fateme
4 مرداد 92 20:26
جونممممممممم دختره چقدريزونازبودمنم ميخوام

ای جاااانم ایشالله دختر خودت عزیززززم
تاابددونفره
5 مرداد 92 5:05
وااااااااااای عزیزم اصلا باورم نمیشههمین چندروز پیش درموردشون حرف می زدیم ومیگفتیم کاش یه خبری بشه ازشونخیلی دلم گرفت سایا جونم

مهری
5 مرداد 92 9:45
سایا جون کجااااااااااااااااااااااااااای؟

ا؟به همین زودی جای منو فراموش کردی؟من که تو قلبتم مگه نه؟خخخ
سودابه
5 مرداد 92 11:59
چی شده سایا؟؟؟؟چرا نمینویسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عزیزم یه مدت خیلی از نظر اعصاب بهم ریخته بودم
saba
5 مرداد 92 12:35
سایاجونم کجایی عزیزدلم؟نگرانتم.حالت خوبه؟سایاتوروخدایه چیزی بگوخیلی نگرانت شدم.وااااای میترسم.بیایه چیزی بگودیگه.بخدانگرانتم

الهی قربونت برم ببخشید عزیزم
fateme
5 مرداد 92 12:55
ساااااااااياااااااابيااااااااااا

جان دلم سبا جان؟گلم دیگه نمیام
مهری
5 مرداد 92 14:15
سایا از صبح هر دو دقیقه یک بار اومدم اما نیستی

عزیزم دیگه نمیام...ببخش که نگرانت کردم...
saba
5 مرداد 92 16:23
نمیای؟واااای شوکه شدم.چرایهویی.تاکی؟عمل داری؟الهی فدات شم عزیزدلم.اگه موقع عملته که ایشالله صحیح وسالم تموم بشه اگه نیست پس چیه؟سایاجونم خیلی نگرانت شدم عزیزم.براهمیشه رفتی ازپیشم؟سایاگریم گرفت.توروخدانروسایاجونم خیلی خیلی دوست دارم.امیدوارم این خداحافظی اخرم نباشه.امیدوارم.واقعانمیدونم چی بگم.فقط میگم خیلی خیلی دوست دارم وهمیشه توذهنم وقلبم جای بزرگی داری عزیزم.عاشقتمـــــــــ سایای عزیزومهربونم.

نوچوااای چرا قربونت برم من؟مرسی عزیزدلم...سبا جون خواستم یه مدت از محیط نت دور باشم و بعد با یه روحیه خوب و مثبت برگردم واقعا میگم که این مدت برای من واقعا لازم و حیاتی بود...و الان سرشار از انرژی و روحیه هستم عزیزم و واقعا از همه دوستای گلم معذرت میخوام که این مدت نگران و ناراحتشون کردم....منم خیلی دوست دارم عزیزززززم
سودابه
5 مرداد 92 16:52
سایا چرا نظرمو تایید نکردی.................

قربونت برم یکم گرفتارم نظرا هم زیاده حتماااا تایید میکنم گلم
مهری
5 مرداد 92 19:37
سایا یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// تا کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چی شده عزیزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا نمی خوای بیای؟ بابا تو رو خدا یه چیزی بگو خب

قربونت برم یعنی که یه مدت خیلی اعصابم بهم ریخته بود...الان دیگه خوب شدم...زمانشم تا امروز که به طور رسمی برگشتممرررسی بابت کامنتای قشنگت عزیزززززم
majede
5 مرداد 92 21:30
کاش حداقل میومدی ی چی میگفتی....
میدونی چند بار اومدم؟
به خدا نگرانم خوب

فدات شم ببخشم توروخدا...
یهو مجبور شدم که برم ببخش منو
الهی بمیرم ببخش عزیزم
fateme
5 مرداد 92 23:25


گیه نتن اااا
ستایش*مامان محمود
5 مرداد 92 23:38
نزن خب نزن خب(محموده یعنی میگه بلوکنال من بشینم بلا خاله سایا پیام بذالم)سلام سایا جونم چی شده کجانمیای؟نگران شدما-حتمابیا به وبم بگوجیگر
التماس دعا

الهی که من فدات بشم عشق خااااله سایا فدای وجودت بشم عزیزدلمعزیزم یه مدت مجبور شدم برم ببخش که نگرانتون کردمالان دیگه برگشتم
الهام مامان علیرضا
6 مرداد 92 4:00
سلام سایا جونم
بعد از مدت ها موفق شدم دوباره بهت سر بزنم
ببخش عزیزم این روزها خیلی درگیر جمع آوری رای حلال بودم!!!!(می بینی کارم به کجا کشیده؟)
پست های جدیدتو خوندم عزیزم
خودت و ناراحت نکن
بعضی چیزها ارزش نداره حتی یه لحظه بهشون فکر کنی
خیلی بابت این آقایون سر افراز کوهنورد متاثر شدم

برات آرزوی موفقیت دارم
در این شب های عزیز خیلی التماس دعا دارم


سلام عزیزم خوبی؟قربونت برم ایشالله که برنده میشه گل پسر
چی بگم عزیزم بحث در این رابطه تموم نشدنیه والا...
آره واقعا سخته خانواده ای بدون جنازه بچش بخواد قبول کنه مردنشو
مرسی عزیزم دلم همچنین
مهری
6 مرداد 92 10:34
سایا خیلی حالم و گرفتی؟ حالا من با کی بحرفم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

عزیزم برمیگردم
مهری
6 مرداد 92 11:00
آخ جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون.

الهیییییییجمعه چیکار کردی مهری؟
fateme
6 مرداد 92 12:54
هورااااااااافك كنم دعاهاي ديشبم ج داد

ای جانم...چیز بهتری غیر من نبود از خدا بخوای؟
fateme
6 مرداد 92 12:59
ولي چرانظراي منوتاييدنميكني؟؟كاربدي كردم؟؟؟

نه قربونت برررررم...ببین نظرای خیلیا تایید نشدن سر فرصت همشو جواب میدم
مسیحا
6 مرداد 92 17:40
مرا گوید مخوان شعر غم انگیز ،که حسرت عقده گردد در گلویم

خدا را با که گویم این ستمگر، غمم را هم نمی خواهد بگویم


خیلی زیبا بود عزیزدلم
majede
6 مرداد 92 18:26
سایا...تو گفتی باید بمونیم...یادته؟
با نیومدن ما اون به هدفش میرسه

آره عزیزدلم
یکم زمان میخوام فقط فدات شم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
6 مرداد 92 19:22
آپم´´´´´´´´´´´,;****,´´´´
´´´´´´´´´´´´,*¨¨,"¨¨*,´´´
´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@";";;-…
´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨")""-""""
´´´´´´´´//,***¨¨¨¨*
´´´´´´´(,(**/*"¨""¨¨*
´´´´´´((,*/*;*)¨¨¨¨*
´´´´´((,**)*/**/¨¨¨"¨*
´´´´,(,****.*¨¨¨¨¨¨*
´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨*
´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨*
´´,***/*)¨*¨¨,¨*
´)*/*)*)*¨¨*
/**)**¨¨"\\)\\)
*/*¨¨¨¨,...)!))!).....,(
",¨¨¨¨_)--"--"------/_.
اين پرنده اومده شمارو به وبلاگم دعوت كنه!
آپم
آپم
آپم

چشم عزیزم
fateme
6 مرداد 92 20:27
כيگــﮧ نتـۅ نـωــتم بقيـه ماه عسلُ ببينَـــماشكَــم دراومــدخَـכاقسمــت كســي نكـטּ مـטּ كـﮧ تحمــل چنين روزيــوندارم

آره عزیزم خیلی ناراحت کننده بود...واقعا عجب کار خدا پسندانه ای انجام داده بودن...دیگه قسمت همه آدماست فاطمه جون
مامان محمد امين
6 مرداد 92 21:31
سلام سايا جوووون...عزيزم معذرت ميخوام بابت مدتي كه ازت بي خبر بودم...اميدوارم حالت خوب باشه و سالمو سلامت باشي...دلم برات تنگ شده بود

سلام عزیزم خوبی؟نه بابا این چه حرفیه؟تنت سلامت عزیزم...منم امیدوارم که حال تو و قند عسل خوب خوب باشه عزیززززممنم دلم براتون خیلی تنگ شده عزیزم میام پیشتون حتما
الهام مامان رامیلا
7 مرداد 92 1:39
سلام سایای مهربونم خوبی عزیزم
منم کلی ناراحت شدم بخاطر این موضوع
دیگه پیش ما نمی یایی خانمی

سلام قربونت برم خوبی؟
آره واقعا که ناراحت کننده بود...
الهی فدات بشم اوووومدم عزیزم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
7 مرداد 92 1:39
سلام گلم چقدر اهنگ وبت قشنگه قالبتم خیلی ناز شده
راستی ممنونم بابت حضورت بله لاکپشت و بابای ایلیا درست کرد ایلیا زودی خرابش کرد

سلام عزیزم خوبی؟مرسی گلم چشات خوشگل میبینهخیلی حرفه ای درست کرده بودنالهی ای جااانم...ایلیا شیطونه دیگه
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
7 مرداد 92 1:43
چقدر خوبه شما حس عکس رو هم میتونی حس کنی من خیلی دلم گرفته بود وقتی اون عکس و مینداختم یاد مادرم خدا بیامرز افتاده بودم روزی که مادرم فوت کرد با امبولونس جنازشو داشتیم میبریم شمال ما هم دنبالش بودیم
تو منجیل همون جا که عکس انداختم اونجا برای یه لحظه امبولونس حامل مامانم امد از ما رد شد من تو ماشین جیغ میزدم و گریه میکردم خیلی لحظه بدی بود هنوزم وقتی از اونجا رد میشیم حالم دگر گون میشه

آره عزیزم یه حس خاصی داشت...وای خیلی سخته و واقعا میگم قابل درک نیست اون حال و شرایط روحی تو عزیزم..اما خدا واقعا همه خوباشو زود دست چین میکنه و شک ندارم که مادرت در بهترین نقطه بهشت آرامش گرفتهروحش شاد زهرا جان
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
7 مرداد 92 2:03
عزیزم اصلا این طور نیست من با حرف شما ناراحت نشدم بلکه حس کردم چه دوست خوب و با معرفتی هستی که حس عکسهامو دریافت میکنی گلم منم نمیخواستم ناراحتت کنم اما واقعا دلم پره برای من هیچ وقت جای خالی مادرم پر نمیشه

فدات بشم زهرا جون خوشحالم که ناراحتت نکردم....فدات شم لطف داری عزیزمواقعا مادر بزرگترین نعمت دنیاست و کسی نمیتونه منکر اون بشه عزیزم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
7 مرداد 92 2:07
عزیزم منم خیلی برای این 3 جون دلم گرفت مرگ خیلی درد داره خیلی من با چشای خودم دیدم مادرمو گذاشتن تو خاک و سنگ تموم براش گذاشتن اما واقعا میگم یه وقتایی میرفتم تو فکر فراموش میکردم مادرم مرده تا ناراحت میشدم یا دلم میگرفت یا وقتی کسی بهم حرفی میزد که نباید میزد تو دلم میگفتم بزار به مامان بگم .. همون لحظه یادم میوفتاد و گریه ام میگرفت
حالا خانواده اینا چی میکشن

حق با تو زهرا جون...این 3عزیز اولین نیستن و آخرین عزیزی هم نیستن که از دست میرن...چقدر خوبه از مردن کسی ابراز پشیمونی نکنیم و برخوردمون باهاش خوب باشه...الهی بمیرمواقعا سخت و دردناکه...و اینکه خیلی قبول دارم این حرفتو که گاهی مرگ عزیزامون یادمون میره و فراموش میکنیم...چقدر خوبه که حضور این آدما تو زندگیمون بازم حفظ بشه عزیزمروح مادر گلت در آرامش باشه ایشالله
مهری
7 مرداد 92 9:09
وای یادم شد خصوصی و بزنم

حواسم هست قربونت برم
مهری
7 مرداد 92 9:09
راستی خواهرم یه ژله تزریقی هم درس کرد که خیلییییییییییییییییییییییییی فوق العاده است . حتما باید ببینیش دلمون نمیومد بخوریمش

چه جوریه عزیزم؟ای جاااانم...نوش جان عزیزم حتما میبینمش گلم
saba
7 مرداد 92 13:29
salam saya jooooonam khoobi aziz delam?bebakhshid engilisi minevisam akhe windozami avaz kardam.saya joonam vaghan narahat shodam k nemyay azize delam vali aslan eshkali nadare choon hame ma doos darim doost azizemoon va khahar gole man k to bashi halesh khoobe khoob bashe va roohye ali dashte bashe.vali ba in deltangi chikar konim?saya joonam bebakhshid vaghte ghashangeto gereftam faghat mikham bedooni to har jayi k bashi faghat jat too ghalbe khodame pas bedoon kheili ziyad dooset daram azize delam.asheghetammmmmmmmmm saya jooooonam.felan ta mogheyii k biyay khodafes

سلام عزیزدلم خوووبی؟ویندوز جدید مبااارکه عزیزمالهی فدات بشم عزیزم به این دوری از محیط وب نیاز داشتمالان خیلی خیلی حالم خوبه و بینهایت خوشحالم که دوستای مهربونی مثل شما کنارم هستن هرچند شما مثل خواهرم برام عزیز هستین و با هر کامنت شما من کلی انرژی میگیرم و امیدوارم که تا همیشه کنارم باشید و محبتتاتون جبران کنم عزیزمخیلی دوستون دارم و این مدت هرچند کوتاه کلی دلم براتون تنگ شده عزیززززم
fateme
7 مرداد 92 14:40
ساياجون درگوشي

نترس گلم...خودتو ناراحت نکن و اصلا یک ذره هم به وجود پلیدش شک نکن...واسه منم نظر گذاشته
saba
7 مرداد 92 20:08
dooooooooooooooset daram mehraboooonam

قررربونت برم عزیزززم منم دوست داااارم
fateme
8 مرداد 92 14:06
پس چرانميياااااااي؟

دوش ندالم،میام زودی عزیزم
مهری
8 مرداد 92 16:24
نه تو هستی نه رستا

عزیزم من و رستا همزمان یه کوچولو گرفتار شدیم...زودی برمیگردم بوووس
7ابی
8 مرداد 92 18:49
سلام خوبی؟من تازه باوبت اشناشدم میخواستم بپرسم ینی چی من ونی نی بدون بابایی؟

سلام ممنونم...من ازدواج نکردم ولی واسه بچه آیندم مینویسم
شان شاني
9 مرداد 92 3:28
سلام سايا جان منم به عنوان يك دوست بپذير از آشنايي باهاتون خوشوقتم
براي اين جووناي كهنورد ايراني بسييييييار متاثر شدم روحشون شاد😪

سلام عزیزم...ممنونم از لطفتت باعث افتخاره گلم
بله واقعا ته دردناک بود...
یاسی مامان سید حسن
9 مرداد 92 11:32
خصوصی

مرررسی یاسی جونم
فریبا
9 مرداد 92 12:23
سلام سایا خدا بد نده چه مشکلی؟راستی خاله سایا سارینا 1دندان دراورده دیشب ظهر میام وب مطلب میذارم.راستی سایا رمز مطلبات عوض کردی میخواستم عکسای تولدت نگاه کنم هرچی میزنم باز نمیشه چون برای سارینا میخوام جشن دندونی بگیرم خواستم ببینم اون قلبهایی که درست کردی چطوری بودن ازشون خوشم اومده بود البته اگه اجازه بدیا

سلام عزیزم خوبی؟همون کیستم که باید عمل بشه عزیزمای جان دلم مبااارکه عزیزدلمآره گلم عوض کردم...نه بابا این چه حرفیه؟برات اون پست باز میکنم نگاه کنی بعد میبندمش دوباره عزیزم
fateme
9 مرداد 92 13:18
وااااااي وقتي ديدم26تاشده اينقدذوق كردم كه نگوووواخه اين نشونه اينه كه حالت خوب بوده تونستي تاييدشون كني

الهی قربونت برم مرسی عزیزدلم...وای فاطمه اینروزا عالیم به زودی زوود یه پست کاامل میزارم پر ازعکسفدات شم مرسی عزیزم
saba
9 مرداد 92 16:05
salammmm saya jooooonam.che khoob shood javab dadi azize delam.kheli delam barat tang shode bood.miyoomadam mididam nisti onazararo javab ndadi kheili naraht mishodamvali alan khooshhalam k mibinam javab dadi o halet khoobe khodaro shokr.oon ravani bara tooam nazar gozashte?kheir nabine velesh kon javabesho nade asankhob vaghteto nemigiram azizam.doooosetttt darammmm nafasaaaaaaaaam

سلام سبا جون خوبی عزیزدلم؟وای منم خیلی دلتنگتون بودم فدات شمجیگرت برم عزیزم این چند روز خیلی خیلی روحیم عوض شده و اگه بدونی الان از تو رستوران دارم جواب نظرات میدم ونمیدونی چقدر از این همه لطفتون شرمنده شدم عزیززززمفدات شم من دیگه وجود اون اصلا اهمیتی نداره قربونت برم عزیزم..قررربونت برم تو واسم خیلی عزیزیمنم دوووووووست دارم عمرمقرررربونت برم عزیزدلم
خاله الهام
9 مرداد 92 17:25
نام من بر كف دستت بنويس
تا به هنگام قنوت نبري از يادم
ترسم امشب كه مقبول شود از تو دعا
گويم افسوس كه من از قلمت افتادم
خيــــــــــــلي خيلي التماس دعا.......


مرسی عزیزدلم
التماس دعا
مامان محمد امين
9 مرداد 92 19:48
سايا جون انگار چند روز پيش تو وبت خوندم كه ديگه نميخواي بنويسي؟؟؟
آخه چراااااااااااااااااااا؟؟؟.....خيلي با احساس و قشنگ مينوشتي

سلام عزیزم خوبی؟فدات شم...آره ولی خداروشکر مشکلاتی که داشتم حل شدن و ایشالله دوباره مینویسم
مرسی عزیزدلم شما که خودتون منبع احساسی عزیزم
مامان امیر حسین
10 مرداد 92 2:05
ممنونم از اینکه جوابمو دادی گلم،پاینده باشی.

خواهش میکنم گلم
fateme
10 مرداد 92 16:05
خانوم خوشگله افتخارنميدي تشريف بياري؟؟

ا ووومدم عزیزم
rasta
10 مرداد 92 23:36
سلام سایا جون , خوبی عزیزم؟؟
وای الان داشتم نظرارو میخوندم , چقدر خوشحالم از اینکه حالت خوبه و اینقدر پر انرژی شدی اجیییییییجم
منم حالم خیلی خوبه, خیلی این غیبت واسم مفید بود (تورو نمیدونم )
ی تولد حسابی و کوچیک گرفتیم (کاملا خودمونی) و خیلی خوش گذشت .
دیگه اینکه از همه مهمتر ی چیزه دیگرو فهمیدم که تو خصوصی میگم بهت
تصمیم هم گرفتم که تا زمان به دنیا اومدن مارتیام همینجا بمونم
تو همین وب و با همین آدرس , من خونواده ی خوشبختمو دارم و همین واسم بسه ,
راستی کنکور رو چیکار کردی شیطؤن ؟
وااااااااااااااااای سایا خیلی خوشحالم, آیدین قبول شده , روزانه و شبانه مجاز شده, همون رشته که دوست داشت قبول میشه , خداااااااااااایاااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتت
منتظر خبر های خوب از طرفتؤنم
دوسسسسسسسسسست دارم عزیزم
خصوصی داری نازنینم

سلام عزیزم خوبی؟آره این یه هفته هرچند کم ولی برای من خیلی تاثیرگزار بود...مهم کنار هم بوده که خوشحالم امسال در کنار پسر و همسر گلت جشن تولدتو گرفتی امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی عزیزدلممن 25مرداد کنکورمه گلم ...جداااا؟خوشحالم که داداشیت قبول شده ایشالله که هر رشته ای هم که دوس داره قبول بشه...منم دوووست دارم عزیزدلممرسی گلم♥
مامان محمد امين
11 مرداد 92 0:40
مرسي گل من...خوشحالم كه برميگردي

فدات شم مرسی عزیزم
majede
11 مرداد 92 15:40
یعنی الان بهتری؟
یعنی دیگه نمیری؟

آره قربونت برم خوبم مرسی
نه فدات شم دیگه نمیرم
fateme
11 مرداد 92 15:49
ساياجونم سلام واااااااي چقدخوشحال شدم ديدم رستانظرگذاشتهراستش بخاطريه مشكلي نميتونم جز11و18روبخونم بخاطرهمين دادم شوهرخالم بخونه مشكلي نداره؟؟؟خوش بحالت روزه اي من بخاطرهمون مشكله روزه هم نگرفتم ربناروكه ميشنوم اشك درميادنمازروهز هات قبول باشه عزيزم

سلام عزیزم خوبی؟آره گلم منم خیلی خوشحال شدم از نظرش...اشکال نداره عزیزم...عزیزم منم دیگه نتونستم بگیرم رفتم یه سفر 3روزه...قربونت برم نگران نباش سال دیگه ایشالله بتونی بگیریمرسی عزیزدلم
majede
11 مرداد 92 15:54
واااااای عزیزممم.چه خوب که نمیری...
کامنت رستارو تو وبت خوندم...خیلی خوشحالم که جفتتون برگشتین...
به خدا چشم خشک شد به صفحه ی وبتون

قربونت برم عزیززززمآره منم خوشحالم از برگشتش
الهی بمیرم ببخش عزیزم
saba
11 مرداد 92 15:56
salam saya joonam khoobi azize delam?saya joon kheili khoshhal shodam fahmidam roohyeyeh khoobi dari yani too in modat peyda kardi.kheili kheili kheili khooshhal shoodam.rasti mersi k mokhay ap koni azizam in yani halet kheili khoobe golaaaaaaam.saya jonam hesabi movazebe khodet bash va asabeto sar hichi kharab nakon azize delam.saya joonam kheili doooooset daram.felan khodafez ekhshaaaaaaaaaaam

سلام عزیزدلم خوبی؟مرسی فدات شم از اینکه این همه بهم لطف داشتی و داری عزیزززمخواهش میکنم عزیزدلم کاری نمیکنم که...توام خیلی مواظب خودت باش قربونت برم...مرسی از نظر خوب و پر بارت سبا جونیمنم خیلی دوست دارم سبایی...بوووووس خوشگلم
مهری
11 مرداد 92 16:29
سایا جون خدا رو شکر وقی دیدم نظرات تایید شده حسابی کیف کردم . اسم رستا رو هم دیدم بیشتر کیییییییییییییییف کردم کهاونم حالش خوبه. پس زودی بیا که منتظریم.

مرسی قربونت برررررمآره منم خوشحالم که رستا حالش خوبه و برگشتهچشم گلم زود زود میااام
fateme
11 مرداد 92 16:30
ساياحس ميكنم توورستاازدست من ناراحتيد

تو باز توهم برت داشت فاطمه؟آخه چرا من و رستا باید ناراحت باشیم از تو عزیزم؟
مهری
11 مرداد 92 16:30
راستی دوست داشتی برایم یه ایمیل بزن.

حتما عزیزم یکم فرصت میخوام قربونت برم
مهری
11 مرداد 92 16:34
به افتخار سایاااااااااااااااااااااااااااااااااا

وااااای مرسی عزیززززدلم
fateme
11 مرداد 92 18:28
ساياتوروخداديگه جون به لبم نكنديگه حرف ازرفتن ونيومدن نزن.بگوخب...

الهی بمیرم باشه عزیزدلم چشم
مامان یلدا کوچولو
11 مرداد 92 21:31
سلام من از مخاطبین خاموش وب شما هستم.خیلی قشنگ و پر احساس می نویسید.آفرین به شما
موفق باشید.نماز و روزه تون قبول

سلام عزیزم...وای من عاشق مخاطبین خاموش وبم هستم آدمایی که میدونم خوانندم هستنواقعا ممنونم از لطفتون نماز و روزه شما هم قبول باشه عزیزززماگر وب دارید آدرسشو برام بزارید تا خدمت برسم حتما عزیزم
fateme
12 مرداد 92 0:21
سلام عزيزم امشب25رمضان حاجت هاتوبنويس بزارلاي قران سوره شوري اون صفحه كه ايه25هست.التماس دعا

وااای خیلی به یه همچین چیزی نیاز داشتم..مرررسی عزیزدلمنمیدونم چطور تشکر کنم
fateme
12 مرداد 92 0:30
رستاجونم هفته قبل جمعه بودكه رفتي الانم جمعه ــس يه هفته تموم شدبياديگه كه دلم واسه مطالب قشنگت وخبرايي ازمارتياتنگ شدهگُنادالَــم بخدا

عزیزم ایشالله زودی میاد
مرجان مامان اران
12 مرداد 92 4:12
سلام عزیزم خوبی نیستی کم پیدایی ما با 2 تا بچه تلف شدیم تو کجای خانوم

سلام مرجان جون خوبی عزیزم؟دور از جونت گلمیکم درگیرم ببخش توروخدا
saba
12 مرداد 92 12:39
salam saya joonam khoobi azize delam?saya rasta chera nemyad pas?halesh khoobe?delam kheili barash tang shode.omidvaram halesh khoobe khoobe khoob bashe.saya joonam kheili khoobe k rohyeye khoobi dari azizam vaghan khoda ro shokr mikonsm k sare hali.kheiliiiiiiiiiii khooooofeeeeeeeee.saya jonam kheili doooooset daram.rasti midoni rasta key miyad?negaranesham.booooooooo$$$$$$$

سلام عزیزم...مرسی گلم میاد ایشاللهمنم دلتنگشم
مرسی قربونت برم عزیزم
منم خیلی دوست دارم عزیزم
میاد عزیزم

خاله ی آریسا
12 مرداد 92 13:46
اونا همیشه یادشون زندس. آیدین یک خواهر به نام آیدا داره که دوقلو هستن و آیدا هم دوست منه. نمیدونید چقدر سخته. ایشالله خدا به خانوادشون صبر و طاقت این درد و دوری رو بده.


درسته ایشالله خدا بهشون صبر بده....
fateme
12 مرداد 92 15:08
ساياجون كي اپ ميكني؟ ميخوام روزشماري كنم

قربونت برم به زووودی
saba
12 مرداد 92 22:59
booooooooooooooooooossssssssss

زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
13 مرداد 92 4:21
سلام سایا جونم خوفی عزیزم یه سوال شما کدوم شهرید
من تهران

عزیزم شیرازم
نی نی گل (مامان محمد منصور)
13 مرداد 92 16:07
سلام سایا خانم
من از وبت خیلی خوشم اومد ایشالاه که همیشه موفق باشی
به مه هم سر بزن و اگه خوشت اومد با هم تبادل لینک کنیم


سلام...ممنونم از لطفتون
مهری
13 مرداد 92 19:26
گفتی که با کلی انرژی میای پس کجایییییییییییییی؟؟؟؟؟

واااای نگو وووو مهرینتم 2روز قطع بود روانی شدم بخدا
fateme
14 مرداد 92 0:07
اومدم ،گفتم يه سلام بدم زشته.
سلام عه فادوبارگفتم عب نداره سلام سلامتي مياره

قربونت برم مرسی عزیزدلم
مامان علي خوشتيپ
14 مرداد 92 9:28
سلام گلم.خصوصي

سلام عزیزم
مامان علي خوشتيپ
14 مرداد 92 11:44
خصوصي

مامان علي خوشتيپ
14 مرداد 92 11:49
سايا جون ببخش بايد برم فعلا...خداحافظ

قربونت برم عزیزم...فعلا خداحافظ
شیدا
14 مرداد 92 19:46
سایا
کوشی پس بیمعرفت؟
رمز برات تلگراف کردم،آدسم عوض شده!!!
زود بیا

الهی قرربونت برم من
قدم نو رسیده مبارکمرسی عزیزززم
چشم اومدم

majede
14 مرداد 92 22:34
به به قالب جدید مبارککککک

مررسی عزیزمچطوره؟

rasta
14 مرداد 92 22:49
سلام سایا جوووووووووووووووووووونم
تازه از زیره کوله بار نظرات رها شدم به قوله فاطمه
میخوام آپ کنم اگه خدا قبول کنه
تو کجایی؟
گفتی میای که؟؟
عملت چی شد؟؟


سلام عزیزززدلم خوووبی؟
آخی عزیزم...اوهوم
ا؟منم آپ کردم چه همزمان رستابنده خداها حق داشتن بهمون شک کنن
من خونه هستم گلم اون که 20 شهریوره...

rasta
14 مرداد 92 22:52
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چی دارم میبینم اینا وصف عرررررررررررروووووووووووس منه؟؟
یعنی از خوشحالی میرم تو افق محححححححححححححححو شم

آره عزیزدلمای جااانم نه باااش من گمت میکنما

saba
15 مرداد 92 13:14
salaaaaaaam saya khoshgelam khoobi azize delam?vaaaaaay cheghad ghalebet ghashange azize delam kafshay dokhmalit chghad ghashangan.saya joonam ishala amale maman joooonet ba mofaghiyate kamel tamoom she manam barash 2a mikonam azize delamaz tarafe man mamane goleto beboos bego saba gofte kheili dooset daram amane saya joooooonam.khoob azizam midonam saret shologhe ziyad vaghteto nemigiram fadat sham. felan khodaez nafaaaaaaaaaasaaaaaaaaaam

سلااااام عزیزم خوبی؟قررربونت برم من
عزیززززمخداروشکر عملش با موفقیت انجام شد گلم
مامان هم سلامتو رسوند و خیلی تشکر کرد بابت همه دعاهات و اینکه گفت منم دوست دارم عزیزم
فدات شم ممنونم که همیشه به یادمونی و با نظرای خوشگلت منو خوشحال میکنی

majede
16 مرداد 92 16:36
اره عزیزم...خیلی قشنگه

قربونت برمچشات خوشگل میبینه